95-1:جهت خالی نبودن عریضه :دی

مارو نمیبینید خوش میگذرد آیا؟

دیگه دیدم فروردینم داره تموم میشه و پست جدید نذاشتم گفتم زودتر بیام

کرکره رو بدم بالا :)

این روزا بشدت شلوغ بودم،دوسه روز اول عید از یه طرف خونه ابجیم بودم کمک اون

از اونورم اسفند پای مامانم رفته بود تو گچ یه وضعی اصن.یه پام خونه خودمون بود

یه پام خونه آجیم.بعدشم یازدهم تا14م رفتیم تهران باز از15م تا یکشنبه هفته پیش

پیشه آبجیم بودم باز 27م رفتم تهران ویکشنبه برگشتم و دیروزم به کارای دیگم رسیدم

و الان در خدمت شمام

باز اردیبهشت چند باری غیب میشم

امسال ساله شلوغی رو شروع کردم خدا بخیر کنه تا آخر سال پنچر نشم صلبات:)

امروز حال و هوای شهرمون به قوله بنرای شهرمون بهارروحانی ای شده چون

مشتی حسن جان فرزنده برومنده استانمون تشریف فرما  شدن و از صب تا ظهر

از دست بوق ماشینا و سر صدای مردم سرسام گرفتم چون محل سخرانیه مش

حسن یه400-500متر جلوتر از خونه ی ما بود و ملت از بس ماشین پارک کردن

تو خیابونمون و اینور اونورش دیگه خودمونم جا پارک نداشتیم.خلاصه غلغله ای

شده بود از22بهمن بدتربعد از سخنرانی مش حسن آرامش برقرار عسد

و بسیار خرسندیم از این آرامش:)

بازم حرف بود بزنم ولی الان یادم نیس چون معمولا پشت سیستم میشینم 

حرفام یادم میره.همینقدم که یادم بوده نوشتم خیلی هنر کردم