94-9:یادم تورا فراموش...

جمعه شب که داشتم تو اینستاگرام میچرخیدم همینجوری  اسم

یه نفرو سرچ کردم و اسمش همون اولین نفر رو صحفه اومد وارد پیجش

شدم و بعد از خوندن پستاش رفتم سراغ فالوینگاش که اگه چیز بدرد

بخوری دیدم فالو کنم وقتی صحفه فالوینگاش لود شد دیدم اولین نفر

اکانت قبلی خودمه که شاید حدود یک سال ونیم پیش یا شایدم

یکم اینورتر اونورتر ساختمش واصن یادم رفته بود که همچین اکانتی

قبلن داشتم چون اون وقتی که این اکانتو ساخته بودم خیلی اینستا

نمیرفتم و واسه همین حتی رمزشم یادم رفت و بعد از اون یه اکانت

دیگه ساختم که یه سالی هست  توش فعالم و بعضی از شماهاهم

دارین اکانتمو.بگذریم خلاصه واسم خیلی جالب بود این قضیه چون دوهفته

قبل از این به پیجش سر زده بودم تو فالوینگاش خبری از اکانت قدیمی من نبود

کلن نه من میدونستم اون اکانتی تو اینستا داره ونه اون میدونست.

اما حالا ازوقتی دیدم فکرمو یکم مشغول کرده ،چون هفت ماه پیش من با این

شخص بدجوری دعوام شد وعلتش فکره اشتباه او بود وهرچی من واسش توضیح

دادم قانع نشد خلاصه بهش گفتم مطینم یه روز متوجه اشتباهت میشی و از رفتاره

امشبت بامن پشیمون میشی ولی این بار دیگه نمیبخشمت  وهنوزم سر حرفم

هستم.نمیدونم شاید الان اونم مثله بعضی از شماها اینجارو خاموش میخونه

اگه نمیخونه که بهتر اما اگر میخونه باید بگم دیگه هرکاری هم کنه فایده نداره

دیگه خیلی دیر شده،خیلی...

برچسب‌ها: یادداشت های گمشده

کلام آخر...