96-3:روزنگار...

ساخت وبلاگ
هی میخام یه پست بذارم اما نمیشه

یا حرفی که میخام بزنم یادم میره یامشکلاتی که پیش میاد باعث میشه نرسم

که بنویسم.

این روزا نسبت به همه چیز آلرژی پیدا کردم ولی بیشتر از همه به دکترمون آلرژی 

پیدا کردم که بعضی وقتا با خنگ بازیاش کفره منو درمیاره که برگردم بگم کی به این

دکترا داده

یعنی فقط باید خدا بهم صبر بده بتونم بعضی کاراشو تحمل کنم،این روزا اصلن

روزای خوبی نیست.این هفته هفته ی بد و جنجالی ای رو شروع کردم وهنوز این جنجال

ادامه داره که امیدوارم تا5شنبه تموم بشه،واقعا بعضی وقتا بعضی آدما کارایی میکنن

که تحملش خیلی سخت میشه،مثلن همین ماجرای این هفته که یه نفر با یه جمله ی

مسخره اونم فقط از سر لجبازی با یه نفر دیگه باعث شده جنگ جهانی بین ما و قسمت

غذاوداروی دانشگاه راه بیفته و دکتر هی بیاد غرشو سره منو همکارا بزنه و دایم گیر بده

و مغزه مارو بجوه،حالا اگه خارج از ماه رمضون بود میشد غر غراشو تحمل کردا ولی ماه

رمضونی نه من نه همکارام حوصله نداریم با زبون روزه غراشو گوش بدیم،خو اخه کی تو

این گرما و روزه حوصله ی غر غرای بیخوده اونو داره.البته خداروشکر که من تو این ماجرای

پیش اومده نقشی ندارم که بخام ناراحت باشمو حرص بخورم ولی خب به هرحال باید

به این غرغرا گوش بدم تا دکی ول کنه

خلاصه که این روزا همه جوره درگیرم و دکی ومشکلاته کلینیک فقط یه قسمت کوچیکی

از این درگیری ها و دلمشغولیا هستن.حیف که بیشتر چیزایی که درگیرم کرده گفتنی

ونوشتنی نیس وگرنه همه رو اینجا میگفتم و خودمو از فکرشون راحت میکردم.خلاصه که

شماها دلتون پاکه لطفا سر اذان وموقع افطار یه گوشه چشمی هم بمن داشته باشین

بلکه خدا حرفه شمارو گوش کنه ومن به آرامش برسم

مواظبه خوبیاتون باشین

برچسب‌ها: یادداشت های گمشده

کلام آخر...
ما را در سایت کلام آخر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gomshodedarkavir بازدید : 98 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 0:26